فرشته های پاک روی زمین

مامان و بابایی چند روز پیش ماشین خریدن جیگر طلای مامانننننننننننننن یه قدم به سمت اومدنت برداشته شد تااااااااااااااازشم... قراره که ... نه نمی گم تا قطعی نشده.. جیگر طلا تو فقط از خدا بخواه که مرادِ دل مامانی رو بده به افتخار این خبر خووووووووووووووش /:D\  ...

ما دوباره برگشتیم اینجاااااااااااااااااا یوهووووووووووووووووو اصلا تعادل نداریم می دونممممممممممممم ...

از اونجایی که دلم می خواد اگر یه روزی خدا بهم یه فرشته داد و توی وبلاگش عکس هاش و خاطراتش رو بنویسم تا وقتی که خودش بتونه اون وبلاگ رو اداره کنه , به این نتیجه رسیدم که خوب مثلا اگر هم سن من بشه دیگه نمی اد توی نی نی وبلاگ مطلب بذاره که نی نی وبلاگ فقط مال نی نی هاست!!! برای همین براش توی بلاگفا وبلاگ درست کردم تا ابد براش بمونه و با خیال راحت اپش کنه ادرس وب جدید: گـــروه خــرابـکـارهـاااا ...

گل لاله گل عاشق  گل ناز کتر از پونه گل شب بو گل نازم گل خوش بوی این خونه ....   این روزها خیلی هوای مامان شدن دارم دلم تو رو می خواد! نیستی که ببینی مامانی چه جوری وقتی یه نی نی می بینه غش و ضعف می ره نمی دونی که مامان چقدر دلش می خواد تو رو توی اغوشش بگیره یعنی خدا به من هم یه فرشته می ده؟؟؟ خدایا من و با این مساله امتحان نکن... باور کن که دیووونه می شه به من هم یه دونه از اون فرشته هات بده مامانی نیومده دوستت دارم!

این روز ها مامان آنی یه بیماری گرفته که بهش می گن الزایمر! یعنی فراموشی!!!!!!!!! همه چی رو یادش می ره... همه وسایل هاش و گم می کنه ... در یک جمله گیج می زنه همش با بابایی می شنیم در مورد اومدن تو بحث می کنیم. بابایی میگه تو رو هر چه زودتر به دنیای ادم ها دعوت کنیم ولی من می گم نه! بهش می گم دلم می خواد بچه مون هر چی خواست بهش بگیم چشم! بابایی یه کم فکر میکنه و به این نتیجه می رسه که من راست می گم ولی بعدش باز هم دلش طاقت نمی اره و می گه: نمی شه حالا یه کم زودتر؟؟؟؟ به احتمال زیاد دو سال دیگه ازت بخواییم که به جمع ما اضافه بشی و خانواده دو نفره ما بشه سه نفره البته مامان و بابای تو تقریبا یه تفاوت هایی با بقیه خواهند داشت و...

        ...

        ...

        ...

            ...